یادداشت | ۳ پیشنهاد برای تبلیغات اسلامی سازمانی
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، حجت الاسلام محمدرضا آتشین صدف، پژوهشگر و استاد حوزه و دانشگاه، پیشنهادات خود را به تیم مدیریتی جدید و جوان سازمان تبلیغات اسلامی ارائه کرده است که در ذیل تقدیم می شود.
بدون مقدمه، برویم سر اصل مطلب. سه پیشنهاد برای تبلیغات اسلامی سازمانی:
1. توجه به گونههای متفاوت دینداری در ایران و برنامهریزی و تهیه محصول باکیفیت و اثرگذار برای هر کدام؛
2. توجه به تبلیغ پنهان (به خاطر مصلحت بالاتری از خیر فریاد زدن نام سازمان خود گذشتن)؛
3. استفاده از ظرفیت «ترانه» برای کار فرهنگی دینی.
پژوهشهای جامعهشناختی در حوزهی دین نشان میدهد که ما در جامعه، گونههای متفاوتی از دینداری داریم؛ برای نمونه دینداری عامیانه، شریعتمدارانه، رسمی حکومتی، متجددانه، سکولار، لائیک و ترکیبی. (۱) حال سازمانهای متولی تبلیغ دین با این تنوع دینداری چه باید بکنند؟
در پاسخ به این پرسش چند گزینه روی میز است:
• مخاطب خود را در پژوهشها، برنامهریزیها و تولید محصولات فرهنگی تنها یکی از این گروهها قرار دهیم و بیخیال بقیه شویم؛ برای مثال گروههایی که به دینداری ایدهآل از نظر ما نزدیکتر هستند؛ مثل دینداری شریعتمدارانه یا رسمی حکومتی.
• مخاطب اصلی خود را یکی از این گروهها قرار دهیم؛ اما گوشهی چشمی هم به برخی دیگر داشته باشیم؛ مثلاً مخاطب اصلی ما دینداران شریعت مدار باشند اما دینداران عوام و دینداران رسمی حکومتی را نیز تا حدودی مدنظر داشته باشیم؛ اما بیخیالی دینداران متجدد، سکولار و... شویم.
• مخاطب خود را همهی این گروهها بدانیم و دربارهی همهی آنها پژوهش کنیم و برای همهی آنها برنامه داشته باشیم و برای همهی آنها محصول فرهنگی تولید کنیم.
به نظر نگارنده حالت اخیر بهترین حالت است؛ چون در غیر این صورت مثل این است که وزارت آموزشوپرورش خود را تنها مؤظف به آموزشوپرورش دانش آموزان برخی استانها بداند یا ارتش ما خود را تنها متعهد به نگهبانی از بخشی از مرزهای کشور بداند؛ در مقابل اگر نهادهای تبلیغی اسلامی ما بتوانند فراوانی هر کدام از این گروهها را در جامعه کشف کنند و بسته به اهمیتی که هر کدام از این گروهها دارد، آنها را درجهبندی کنند و سپس با هر کدام از این گروهها ارتباط بگیرند و به نیازهای معرفتی، عاطفی، مناسکی و رفتاری آنها توجه کنند و به زبان آنها سخن بگویند و آن بخش از نیازهای آنها را که صحیح است، برطرف کنند، میتوانند آنها را نیز در چتر حمایتی خود داشته باشند و آرام آرام نگرشهای نادرستشان را نیز تصحیح کنند و در آنها به نفع اسلام ناب، تغییر مثبت ایجاد کنند؛ مانند اینکه پدری فرزندی دارد که درس نمیخواند ولی اهل ورزش است؛ پدر میتواند در ورزش با او همدلی کند و تا حدودی حمایتش کند؛ اما آرام آرام در پرتو رفاقتی که شکل میگیرد او را نسبت به برطرف کردن نواقصش در زمینهی تحصیل راغب و هدایت کند.
از اینجا به پیشنهاد دوم میرسیم؛ زیرا برای مثال کسی که دینورز متجدد یا لائیک است بعید است کتابی را بخرد یا به سایتی مراجعه کند که مشخص است از آن سازمان تبلیغات اسلامی یا دفتر تبلیغات اسلامی است.
2. توجه به تبلیغ پنهان (به خاطر مصلحت بالاتری از خیر فریاد زدن نام سازمان خود گذشتن)؛
ضرورتهای اداری و سازمانی اقتضا میکند که هر سازمانی در هر فعالیت و برنامه و تأسیس و... نام و آرم خود را بگذارد و احیاناً جار بزند؛ اما همین کار در سازمانی تبلیغی میتواند از موانع موفقیتش باشد؛ زیرا مخاطبانش همه به یک اندازه به او منسوب به حاکمیت اعتماد ندارند؛ لذا برای ارتباط برقرار کردن به برخی مخاطبان و رساندن پیام دین به آنها باید چراغ خاموش رفت، باید کتابی منتشر کرد، فیلمی ساخت، سایتی زد و... که هیچکس نداند از آن فلان سازمان رسمی تبلیغی اسلامی است.
در همین زمینه کار مهم و درعینحال سادهی دیگری نیز هست که ظرفیت زیادی برای مراکز تبلیغی اسلامی ایجاد میکند و آن بهرهگیری از چهرههای شاخص و اثرگذار در جامعه در مسیر تبلیغ دین است؛ توضیح اینکه افرادی در جامعه در کسوت سخنران، روانشناس، مدرس دانشگاه، نویسنده، فیلمساز و... هست که به حسب دغدغهی شخصی دینیاش پیامهای درست دینی را منتقل میکنند و مخاطب دارند؛ مرکزی تبلیغی مثل سازمان تبلیغات اسلامی میتواند این افراد را شناسایی کند و با آنها ارتباط بگیرد و از نظراتشان استفاده کند و آنها را در مواردی توجیه یا اقناع یا با خود هماهنگ کند و از آنها بهصورت غیرمستقیم و در پرده حمایت کند؛ با این روش از ظرفیتهای موجود بهآسانی استفادهی دینی کرده است؛ به بیان دیگر پیامرسانان خود را محدود به طلبههای معمم نکنیم؛ چهبسا در برخی لایههای اجتماعی اثر حرف دینی یک غیرطلبهی ریشتراشیده بسیار بیشتر از صدها روحانی باشد؛ البته میتوان کمکم به آنها نیز کمک کرد که برخی عیوب ظاهری و احیاناً رفتاری خود را برطرف کنند.
۳. استفاده از ظرفیت «ترانه» برای کار فرهنگی دینی.
شاید این پیشنهاد در نگاه اول عجیب به نظر بیاید؛ البته تعجبی هم ندارد؛ بههرحال واقعیت این است که موسیقی از نظر ما حوزویان چندان قابل توصیه نیست؛ اما مشکل اینجاست که جامعهی امروز ایرانی در باب موسیقی چندان کاری به حوزه و فتاوای مراجع تقلید ندارد و از این نظر برخی مقلدان مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی را یاد ما میآورد که رؤسای برخی هیأتهای عزاداری بودند و به مرجع تقلید خود میگفتند که در سه چهار روز عاشورا و قبل و بعد آن مقلد شما نیستیم! خلاصه اینکه حوزهی علمیه و نهادهای تبلیغی در این زمینه مشکلات زیادی با جامعه دارد، از مباحث فنی فقهی گرفته تا مباحث مربوط به مجوزهای نهادهای رسمی مثل وزارت ارشاد به برخی آهنگها و خوانندهها تا پخش آنها از رسانهی ملی تا کنسرتها و... اما با تمام این دشواریها نمیتوان انکار کرد که مصرف موسیقی در کشور ما بالاست و اگر بتوان جنبهی مثبت و اثرگذاری از آن به نفع دین پیدا کرد، بسیار مغتنم است؛ خوشبختانه چنین ظرفیتی وجود دارد و آن ظرفیت استفاده از ترانههاست.
بیشتر مشکلات ما به لحاظ اسلامی در زمان حاضر در زمینهی موسیقی با ملودی و آهنگ و ساز است و بیشتر آثار پژوهشی و بحثهای علمی و حرف و حدیثهای اجتماعی و رسانهای نیز مربوط به همینهاست؛ لذا از بحث ترانه غافل شدهایم. در تعریف ترانه گفته شده هر شعری که قابلیت موسیقایی داشته باشد. پس هر ترانهای نوعی شعر است که میتواند توسط خوانندهای اجرا شود. شاید ما در حال حاضر به دلایل گوناگون نتوانیم برای ملودیها و ریتمها و سازها کار خاص اثرگذاری انجام بدهیم بهطوریکه صددرصد مطابق موازین اسلامی باشند؛ اما آیا معنای آن این است که دیگر در زمینهی موسیقی کاری از ما برنمیآید؟ خیر. دستکم نهادهای تبلیغی اسلامی ما میتوانند از ظرفیت ترانه برای رساندن پیامهای دینی صحیح استفاده کنند. اهمیت کار کردن روی ترانهها به این است که کسی که آهنگی را گوش میدهد، بارها و بارها ترانه را نیز میشنود و اثر تلقینی دارد و اگر این ترانه موضوع و محتوا و مضمون والایی داشته باشد میتواند بر افکار و باورهای شنونده تأثیر بگذارد.
همین حالا میتوانم ترانههای متعددی را به شما نشان بدهم که خوانندگان مطرحی آنها را خواندهاند و ملودی و نوا و ریتم و سازهای بسیاری از آنها نیز به نظر میرسد مشکلی به لحاظ فقهی نداشته باشد یا مشکلات کمتری داشته باشد؛ ولی محتوا و مضامینشان کولاک میکند؛ یعنی به لحاظ پیامهای معارفی اسلامی درجهیک هستند؛ برخی از آنها توحیدی و عرفانی هستند؛ برخی از آنها اخلاقی و برخی نیز مربوط به اهلبیت ع؛ برای مثال به این ترانه از آقای فؤاد فرهنگ که مربوط به پیادهروی اربعین است و آقای رضا صادقی آن اجرا کرده توجه بفرمایید:
من خودم یه کاروان حسرت و آهم
یکی از نرفتههای چشم به راهم
دل کنعانی و آوارهای یه فرات اشک تو عمق هر نگاهم
سکوت بیابونا رو دوست دارم که فقط گریه کنم به اشتیاقت
آرزوی هقهق شبامه یکبار زندگی کنم تو خلوت رواقت
زندگی کنم تو خلوت رواقت
من از غافله جامونده کجا گریه کنم
چی میشد میون این پیادهها گریه کنم
تو مسیر تو پا برهنه شم بلکه اینجوری آروم شم
من از قافله جامونده کجا گریه کنم
چی میشد میون این پیادهها گریه کنم
خب منم یه سفر بیام خدمت شما آرامشم
به خدا هیشکی به هیشکی نیست تو دنیا
منم و یه ملک تقدیر نگارم
همه دورامو زدم رسیدم اینجا
فهمیدم فقط همین یه راهو دارم
یا این ترانه از خانم حدیث دهقان که آقای میثم ابراهیمی برای تیتراژ سریال «دردسرهای عظیم» خوانده است توجه بفرمایید.
یکی همیشه هست که عاشق منه
نگام که میکنه پلک نمیزنه
تنهاست خودش ولی تنهام نمیذاره
دریا که چیزی نیست عجب دلی داره
با گریههام میاد غمامو حل کنه
نزدیک میشه تا منو بغل کنه
از آسمون شب خیلی پایین تره درو که وا کنم خدا پشت دره
چشمامو بستم از کنارش رد شدم چشماشو بسته تا نبینه بد شدم
هر کاری میکنم ازم نمیگذره حسی که بین ماست از عشق بیشتره
چشمامو بستم از کنارش رد شدم
چشماشو بسته تا نبینه بد شدم
هر کاری میکنم ازم نمیگذره
حسی که بین ماست از عشق بیشتره
نامهربونی با دلم نمیکنه به هیچ قیمتی ولم نمیکنه
یه قطره اشکمو که میدرخشه باز بهونه میکنه منو ببخشه باز
چشمامو بستم از کنارش رد شدم چشماشو بسته تا نبینه بد شدم
هر کاری میکنم ازم نمیگذره حسی که بین ماست از عشق بیشتره
چشمامو بستم از کنارش رد شدم
چشماشو بسته تا نبینه بد شدم
هر کاری میکنم ازم نمیگذره
حسی که بین ماست از عشق بیشتره
میگـویـم و میآیمش از عهـده بـرون که این ترانهها همانقدر سرشار از معارف قرآنی عرفانی و دلدادگی نسبت به اهلبیت(ع) است که غزلی والا از حافظ یا مولانا یا شعری آیینی از مرحوم حبیبالله چایچیان. حال سازمان تبلیغی ما میتواند از این ظرفیت استفاده کند؛ مثلاً جشنوارهی ترانههای عرفانی، یا ترانههای مربوط به اهلبیت ع برگزار کند و ترانهسراها (نمیگویم خوانندهها) که شاعرانی هستند که شعرشان بارها و بارها خوانده و شنیده میشود؛ دعوت شود و از آنها بابت ترانههای دارای پیامهای اسلامیشان قدردانی شود. با این کار به قول روانشناسان رفتار آنها تقویت مثبت شده است؛ لذا انگیزه پیدا میکنند که در این زمینه بیشتر کار کنند؛ لذا سال بعد شمار ترانههای خوب دارای پیام اسلامی بیشتر میشود؛ از طرفی در مباحث مربوط به نقد هنری این بحث مطرح است که خود محتوا تا حد زیادی قالب خود را تعیین میکند؛ منظورم این است که ایندست ترانهها را دیگر با هر ریتم و هر سازی نمیتوان خواند و از این طریق میتوان حتی بر ملودی و ضرباهنگ آثار موسیقیایی تأثیر گذاشت و آنها را سالمتر و به موازین اسلامی نزدیکتر کرد. دیگر اینکه از رهگذر همین ارتباط با ترانهسراها میتوان زمینههایی برای گفتگوها و هدایتها و حمایتهایی بشود که در مجموع و در نهایت به نفع تبلیغات دینی تمام شود./۹۱۸/ی۷۰۱/س
محمدرضا آتشین صدف
(۱) برای مطالعهی بیشتر ر.ک به: هاشمی، سیده حکیمه؛ زارع، سعید؛ بررسی رابطهی نوع دینداری دانشجویان و میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی (مطالعهی موردی: دانشجویان دانشگاههای شهر قم)، نشریهی رسانه و فرهنگ، پاییز و زمستان 1395 - شماره 12 علمی-پژوهشی/ISC (16 صفحه - از 197 تا 212)، ص ۲۰۲.